اما براي پي بردن به اين مدعا كافيست لحظه اي تصور كنيم كه اگر بجاي آن هر كشور ديگري از اين قدرت و مكنت بهره مند بود چه بر سر گيتي مي آمد. جز اين است كه خلقي يا دچار تيغ جبر و واپس گرايي اسلام بنياد گرا بودند و يا در سرزمين سيبري زمين فريب و آزمندي كمونيسم را شخم مي زدند و يا ...
حافظه تاريخي مردمان ستم كشيده ي مصر و ليبي راهكاري كه اوباما در جريان خيزش هاي اين دو كشور پيش گرفت و به قيمت در افتادن با كنگره و مكدركردن خاطر دوستان عرب و پذيرش ريسك نفوذ بنيادگرايان اسلامي ، حفظ جان بي گناهان را بر حمايت از ديكتاتور سرسپرده اي همچون مبارك و سكوت در برابر جنايات ديوانه اي همچون قذافي رجحان داد از ياد نخواهد برد. چه باك اگر بي سياست پيشگان مسند نشين ما همه را بازي پشت پرده و وسوسه نفت و و... بخوانند.
دوستِ من بگذار یه مثال برای تو بزنم :
تصور کن که یک آدم پای پیاده میخواد دورِ دنیا رو طی کنه و یک آدمِ دیگه با پیشرفته ترین سفینه ها این کار رو میکنه.
اون آدمِ سفینه نشین در عرضِ چند دقیقه دورِ کرهء زمین یک دور میزنه و برمیگرده اما اون آدمِ پیاده تمامِ عمرِ خودش رو صرفِ راه رفتن میکنه و در آخر معلوم نیست که بتونه این سفر رو تموم کنه یا نه!!!
حالا به نکته ای که توی حرفهای خودت هست توجه کن
اگر بجاي آن هر كشور ديگري از اين قدرت و مكنت بهره مند بود چه بر سر گيتي مي آمد. جز اين است كه خلقي يا دچار تيغ جبر و واپس گرايي اسلام بنياد گرا بودند و يا در سرزمين سيبري زمين فريب و آزمندي كمونيسم را شخم مي زدند؟
مسئله اینجاست که کمونیسم و بنیادگراییِ اسلامی مثلِ راه رفتن به دورِ زمین با پای پیاده ست
ماهیتِ این ایدئولوژی ها ایجاب میکنه که به حکومتِ جهانی دست پیدا نکنند!!!
چرا؟
چون امپریالیسم چیزی هست که طبعِ اشتهای سیری ناپذیرِ بشر رو میتونه پاسخگو باشه
آدم ها با پا گذاشتن بر سرِ ارزشها و مقدساتِ همدیگه به عرض میرسن و بالا میرن
مسئلهء حکومتِ آمریکا مسئلهء پوله
هیچکس از پول بدش نمیاد
کسی هم به فکر انسان بودن نیست
...
من طرفدارِ بنیادگرایی یا کمونیسم نیستم .. من فقط میخوام این رو بگم که انسانیت رو هیچکدوم از این به اصطلاح ایدئولوژی ها در نظر نگرفته اند!
انسانیت مهمترین چیزی بوده که از ابتدا فراموش شده
*
ماده يكم قانون مدني ايالات متحده آمريكا: "كنگره نمي تواند قوانيني وضع كند كه از يك مذهب بخصوص حمايت كرده يا اعمال مذهبي را منع نمايد يا آزادي بيان و مطبوعات و اجتماعات مسالمت آميز را محدود سازد يا مانع شود كه مردم براي رفع ظلم و تعدي از خود به دولت ها شكايت كنند."
اصل يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران: "حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران،براساس اعتقاد دیرینه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت‌الله العظمی .... به آن رای مثبت داد."
سنجش اين دو اصل نخستين خود گوياي چگونگي شكل گيري اركان قوانين اساسي دو كشوري است كه يكي سرزمين فرصت ها نام گرفته ، شهروندانش در مقايسه با ديگران بر قله آزادي و رفاه و پيشرفت نشسته اند و در دنياي سياست نقش بنيادي را در حفظ موازنه قواي قدرت هاي جهاني و بسط اركان دموكراسي در ملل در حال توسعه ايفا مي كند و ديگري كشوري است كه عنوان سرزمين فرصت سوزي و فرار مغزها را با خود به يدك مي كشد ، بر قله نقض حقوق شهروندي جاي گرفته و در پهنه ي كوچكي از گيتي كه امكان عرض اندام يافته جز تنش زايي و مداخله درامور همسايگان و خط و نشان كشيدن براي جامعه بين الملل رسالتي براي خود قائل نيست.
نيك مي دانم كه روزگاري در بحبوحه ستيز ايدئولوژيك شرق و غرب ركن اصلي سياست خارجي آمريكا را حمايت از ديكتاتورهاي بي مايه و سرسپرده اي اي همچون محمدرضا پهلوي ، پينوشه ، باتيستا ، سوهارتو و ديگران تشكيل داده بود و مي دانم كه سازمان هاي امنيتيش در سرنگوني زمامداران مردمي و آزاديخواهي همچون مصدق و آلنده دستي بر آتش داشتند ، اما بدون نفي اين حقيقت كه ماموريت و رسالت نخست هر سياست پيشه اي تامين و حفظ منافع ملي ميهنش است حقيقت انكارناپذير اين است كه در سده اخير و از بدو برافروختن آتش جنگ هاي جهاني ، در عرصه بودن اين غول دموكراسي پرور بسيار به از نبودش بوده است.
در پي پيراستن دامان ينگه دنيا از آلودگي هاي آشكار و بي شمارش نيستم اما براي پي بردن به اين مدعا كافيست لحظه اي تصور كنيم كه اگر بجاي آن هر كشور ديگري از اين قدرت و مكنت بهره مند بود چه بر سر گيتي مي آمد. جز اين است كه خلقي يا دچار تيغ جبر و واپس گرايي اسلام بنياد گرا بودند و يا در سرزمين سيبري زمين فريب و آزمندي كمونيسم را شخم مي زدند و يا ...
حافظه تاريخي مردمان ستم كشيده ي مصر و ليبي راهكاري كه اوباما در جريان خيزش هاي اين دو كشور پيش گرفت و به قيمت در افتادن با كنگره و مكدركردن خاطر دوستان عرب و پذيرش ريسك نفوذ بنيادگرايان اسلامي ، حفظ جان بي گناهان را بر حمايت از ديكتاتور سرسپرده اي همچون مبارك و سكوت در برابر جنايات ديوانه اي همچون قذافي رجحان داد از ياد نخواهد برد. چه باك اگر بي سياست پيشگان مسند نشين ما همه را بازي پشت پرده و وسوسه نفت و و... بخوانند.
کمونیسم و امپریالیسم هر دوشون برادرانِ ناتنی هستند
مسئله مسئلهء پوله
پول پول پول
یکی میگه پول باید دستِ سرمایه دارها باشه و اون یکی میگه پول باید دستِ کارگرها باشه
نمیدونم چرا این وسط هیچ کس به فکرِ استخوان های پوسیدهء آدم ها نیست؟
دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی حکومت مردم
دوستِ من بگذار یه مثال برای تو بزنم :
تصور کن که یک آدم پای پیاده میخواد دورِ دنیا رو طی کنه و یک آدمِ دیگه با پیشرفته ترین سفینه ها این کار رو میکنه.
اون آدمِ سفینه نشین در عرضِ چند دقیقه دورِ کرهء زمین یک دور میزنه و برمیگرده اما اون آدمِ پیاده تمامِ عمرِ خودش رو صرفِ راه رفتن میکنه و در آخر معلوم نیست که بتونه این سفر رو تموم کنه یا نه!!!
حالا به نکته ای که توی حرفهای خودت هست توجه کن
مسئله اینجاست که کمونیسم و بنیادگراییِ اسلامی مثلِ راه رفتن به دورِ زمین با پای پیاده ست
ماهیتِ این ایدئولوژی ها ایجاب میکنه که به حکومتِ جهانی دست پیدا نکنند!!!
چرا؟
چون امپریالیسم چیزی هست که طبعِ اشتهای سیری ناپذیرِ بشر رو میتونه پاسخگو باشه
آدم ها با پا گذاشتن بر سرِ ارزشها و مقدساتِ همدیگه به عرض میرسن و بالا میرن
مسئلهء حکومتِ آمریکا مسئلهء پوله
هیچکس از پول بدش نمیاد
کسی هم به فکر انسان بودن نیست
...
من طرفدارِ بنیادگرایی یا کمونیسم نیستم .. من فقط میخوام این رو بگم که انسانیت رو هیچکدوم از این به اصطلاح ایدئولوژی ها در نظر نگرفته اند!
انسانیت مهمترین چیزی بوده که از ابتدا فراموش شده
*
اصل يكم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران: "حکومت ایران جمهوری اسلامی است که ملت ایران،براساس اعتقاد دیرینه‌اش به حکومت حق و عدل قرآن، در پی انقلاب اسلامی پیروزمند خود به رهبری مرجع عالیقدر تقلید آیت‌الله العظمی .... به آن رای مثبت داد."
سنجش اين دو اصل نخستين خود گوياي چگونگي شكل گيري اركان قوانين اساسي دو كشوري است كه يكي سرزمين فرصت ها نام گرفته ، شهروندانش در مقايسه با ديگران بر قله آزادي و رفاه و پيشرفت نشسته اند و در دنياي سياست نقش بنيادي را در حفظ موازنه قواي قدرت هاي جهاني و بسط اركان دموكراسي در ملل در حال توسعه ايفا مي كند و ديگري كشوري است كه عنوان سرزمين فرصت سوزي و فرار مغزها را با خود به يدك مي كشد ، بر قله نقض حقوق شهروندي جاي گرفته و در پهنه ي كوچكي از گيتي كه امكان عرض اندام يافته جز تنش زايي و مداخله درامور همسايگان و خط و نشان كشيدن براي جامعه بين الملل رسالتي براي خود قائل نيست.
نيك مي دانم كه روزگاري در بحبوحه ستيز ايدئولوژيك شرق و غرب ركن اصلي سياست خارجي آمريكا را حمايت از ديكتاتورهاي بي مايه و سرسپرده اي اي همچون محمدرضا پهلوي ، پينوشه ، باتيستا ، سوهارتو و ديگران تشكيل داده بود و مي دانم كه سازمان هاي امنيتيش در سرنگوني زمامداران مردمي و آزاديخواهي همچون مصدق و آلنده دستي بر آتش داشتند ، اما بدون نفي اين حقيقت كه ماموريت و رسالت نخست هر سياست پيشه اي تامين و حفظ منافع ملي ميهنش است حقيقت انكارناپذير اين است كه در سده اخير و از بدو برافروختن آتش جنگ هاي جهاني ، در عرصه بودن اين غول دموكراسي پرور بسيار به از نبودش بوده است.
در پي پيراستن دامان ينگه دنيا از آلودگي هاي آشكار و بي شمارش نيستم اما براي پي بردن به اين مدعا كافيست لحظه اي تصور كنيم كه اگر بجاي آن هر كشور ديگري از اين قدرت و مكنت بهره مند بود چه بر سر گيتي مي آمد. جز اين است كه خلقي يا دچار تيغ جبر و واپس گرايي اسلام بنياد گرا بودند و يا در سرزمين سيبري زمين فريب و آزمندي كمونيسم را شخم مي زدند و يا ...
حافظه تاريخي مردمان ستم كشيده ي مصر و ليبي راهكاري كه اوباما در جريان خيزش هاي اين دو كشور پيش گرفت و به قيمت در افتادن با كنگره و مكدركردن خاطر دوستان عرب و پذيرش ريسك نفوذ بنيادگرايان اسلامي ، حفظ جان بي گناهان را بر حمايت از ديكتاتور سرسپرده اي همچون مبارك و سكوت در برابر جنايات ديوانه اي همچون قذافي رجحان داد از ياد نخواهد برد. چه باك اگر بي سياست پيشگان مسند نشين ما همه را بازي پشت پرده و وسوسه نفت و و... بخوانند.
مسئله مسئلهء پوله
پول پول پول
یکی میگه پول باید دستِ سرمایه دارها باشه و اون یکی میگه پول باید دستِ کارگرها باشه
نمیدونم چرا این وسط هیچ کس به فکرِ استخوان های پوسیدهء آدم ها نیست؟